وبلاگ

گفتاری درباره ویرایش و شیوه نگارش خط فارسی

بی‌گمان خط و زبان فارسی گرانبهاترین میراث فرهنگی ماست و دفاع از این خط و زبان و آموزش درست آن به جوانان و نونهالان این مرز و بوم در حقیقت دفاع از استقلال فرهنگی جامعه ایران و علاقه‌مندان به زبان فارسی به شمار می‌رود؛ از طرف دیگر می‌دانیم مردمی که زبانی پرمایه و توانا ندارند یا آموزش زبان را به مسائل قشری و ظاهری محدود می‌کنند، از فکر بارور و زنده و آفریننده بی‌بهره‌اند و خط یکی از وسایل و ابزار مهمّ زبان‌آموزی است؛ تا آنجا که خط را «زبان دیداری» خوانده‌اند. بنا براین هرچه خطّی ساده‌تر و کاربردی‌تر داشته باشیم در آموزش زبان موفّق‌تر خواهیم بود و در حقیقت با این ابزار در تقویت زبان فارسی که بنیان مهم زندگی و پرورش فکر و فرهنگ مردم این سرزمین و جامعه فارسی زبان است تلاش بیشتری کرده‌ایم. با توجه به رویکرد آموزشی پدیدآوران این کتاب اهمّ دلایل غیر علمی بودن تجویزگرایان به قرار زیر است:

۱.خط و زبان پدیده‌یی بسیار پیچیده و پر رمز و راز است و هر تغییری که در این مورد صورت می‌گیرد باید ذوق فارسی زبانان و صاحبنظران را در نظر گرفت، به عبارت دیگر تجویز، قاعده‌سازی و صدور حکم در خط و زبان آن هم برخلاف ذوق و سلیقه عموم نه عالمانه است و نه پسندیده؛ علاوه بر این در شیوه‌یی که گاه آن را به فرهنگستان منسوب می‌دارند و تجویز گرایان در وزارت آموزش و پرورش شروع به اجرای آن کرده‌اند در هیچ مجمع علمی به تصویب نهایی نرسیده است و هیچ‌یک از استادان درجه‌اوّل زبان و ادب فارسی بر آن صحّه نگذاشته‌اند بلکه به این شیوه اعتراض هم دارند.

۲.مسائل مربوط به خط و زبان را نباید مانند قواعد ریاضی و فیزیک تصوّر کرد و آن را امری کلّی پنداشت.

بنا بر این شعار یکسان کردن رسم‌الخطّ و یکدست کردن آن که شعار این ویراستاران است، شعاری ساده‌لوحانه و ضدّ علمی است و بهتر است بجای ملاک قراردادن این اصل غیر علمی، اصل علمی درست نوشتن را ملاک قرار داد. به عبارت دیگر به دست دادن قواعد بدون استثنا در زبان و خط و علوم انسانی برخلاف روش علمی و زیانمند است.

از سوی دیگر همه می‌دانیم که وجود تنوّع و گوناگونی در همه اجزای زبان امری طبیعی است و خط و شیوه املایی که جزء لاینفک زبان است؛ باید بطور طبیعی در این مسائل به وجود تنوّع شیوه‌ها قائل شد و آن را پذیرفت. زیرا «تنوّع شیوه‌ها علاوه بر اینکه خالی از جاذبه نیست مشکل و مسئله‌یی هم پیش نمی‌آورد» بنابراین اگر مدیری ناآگاه برخلاف اصول علمی و زبانشناسی، تصمیم بگیرد با یکسان کردن شیوه خط، حق انتخاب و اختیار را از زبان‌آموز و دانشجو و آموزگار و استاد بگیرد طبیعی است که کم کم آنها را به یکنواختی و دلسردی دچار می‌سازد. پس از لحاظ علمی و اجتماعی و روانی معقول‌تر و سنجیده‌تر این است که ما حق انتخاب داشته باشیم یعنی امکان گزینش از میان دو یا چند گزینه. از دیگر سو وجود گونه‌های مختلف در خط حتّی وجود تنوّع در گونه‌های مختلف خط، گاهی به درست خواندن بویژه در شعر نیزکمک می‌کند تا آنجا که برخی از صاحبنظران این عرصه بر این باورند که گونه خط شعر با شیوه خط نثر متفاوت است. این مسئله ایجاب می‌کند که ما از شیوه‌های گوناگون خط فارسی در کتابهای درسی استقبال و حمایت کنیم؛ زیرا در کتاب درسی هم شعر هست هم نثر، هم متن جدید هست هم قدیم.

۳. یکسان کردن رسم‌الخطّ بخصوص این رسم‌الخط تازه‌یی که در پی رواج آن هستند پیامدهای شوم و زیانباری به دنبال خواهد داشت که هرچند در عرض دو یاسه سال و پنج سال مشخّص نخواهد شد امّا هنگامیکه سی یا چهل سال بر این قضیه بگذرد آشکار خواهد شد که این امر اگر خیانتی نباشد لااقل خدمتی به زبان فارسی نبوده است زیرا رسم‌الخطّی بی‌ریشه است و پیوند جوانان را با نوشته‌های گذشتگان قطع یا لااقل ضعیف می‌کند به گونه‌یی که جوانان و تحصیلکردگان ما در آینده‌یی نزدیک قادر نخواهند بود از کتابهای مرجعی همانند: فرهنگ معین، لغت‌نامه دهخدا، فرهنگ عمید، دایره المعارف فارسی و امثال آن بسادگی استفاده کنند. در نتیجه آیندگان ما مجبور خواهند شد برای اینکه دست‌پروردگان آموزگاران امروز بتوانند براحتی از میراثهای فرهنگی خویش بهره جویند، هزاران هزاران صفحه کتاب را به رسم‌الخطّ جدید برگردانند و معلوم است که این‌ کار مستلزم بودجه و صرف وقت بسیارست و تازه پس از انجام یافتن آن خواهند فهمید که این شیوه غیر علمی از بنیاد نادرست و بیهوده بوده و نشان بیهودگی آن هم این است که ما می‌توانیم اینهمه بودجه را صرف برنامه‌ریزیهای جدّیتر و دقیقتر در جهت گسترش و باروری و سازندگی زبان فارسی بکنیم. براستی آیا آیندگان ما هنگامیکه با این معضل رو به رو شوند در باره ما چه قضاوتی خواهند کرد؟

۴.این شیوه املایی اگر همه‌گیر شود رابطه فارسی زبانان ایران را با نوشته‌ها و فارسی زبانان کشورهای دیگر (از راه نوشته‌ها) قطع و سخت می‌کند زیرا معلوم نیست صاحبنظران فارسی زبان در کشورهای دیگر هم بخواهند در این مورد ذوقی، سلیقه‌ای، غیر علمی و شتابزده عمل کنند و نیز از کجا معلوم که حاصل ذوقیات نسجیده ما (این شیوه ضدّ عملی) را قبول داشته باشند و در رواج آ ن بکوشند؟

۵.یکی دیگر از موارد مهم در اصلاح شیوه خط، رعایت مزر و استقلال دستوری کلمه است که در این شیوه تجویزی به هیچ وجه لحاظ نشده است.

۶.قواعد تجویزگرایان از زبان و خطّ طبیعی مردم استخراج نشده و قواعدی ذهنی و سلیقه‌ای است. به عبارت دیگر در تنظیم این شیوه، استقرایی صورت نگرفته و بدون مراجعه به نوشته‌ها و متون خطّی و چاپی، قاعده‌سازی کرده‌اند. مثلاً‌ بیش از هزار سال است که مردم طبق عادت «ها» (نشانه جمع) و «تر» (نشانه صفت تفضیلی) را در اغلب واژ‌ه‌ها متّصل می‌نویسند یا «که» به کلمات: آن، این، چنان، همان، همین و مانند آن، متّصل نوشته می‌شود. همچنین در شیوه تجویزگرایان واژه‌هایی از قبیل: بویژه، اینجا، آنجا، بوسیله، دلپذیر، دستمال، کنجکاو، پیشروی، رستخیز، و مانند آن را که بیش از هزار سال است که در متون فارسی متّصل به هم نوشته می‌شود، باید جدا نوشت.

به هرحال استقرای تام و آمار دو وسیله مهم کشف قواعد رسم‌الخطّ معاصر است که تجویز گرایان آن را نادیده می‌گیرند.

۷. کسانی که در پی یکسان کردن رسم‌الخطّ‌اند و ادّعای آن را دارند، اساساً تصوّری درست از یکسان کردن رسم‌الخطّ ندارند، به عبارت ساده‌تر در نظر آنان یکسان‌سازی با یکسان‌نویسی یکی است؛ در نتیجه خط را به هرج و مرج می‌کشانند غافل از آنکه مراد از یکسان کردن واقعی رسم‌الخطّ، یکسان‌سازی و هماهنگ کردن بر طبق قواعد دستوری و زبانشناسی است نه ایجاد دو گانگی در قوانین این علوم و در هم ریختن آن. مثلاً طبق نظریه یکسان‌سازی بر طبق قوانین دستوری و زبانشناسی کلماتی که اجزای آن از نظر دستوری و زبان شناسی همپایه و هم‌ارزش هستند حتّی‌الامکان باید مانند هم نوشته‌ شوند. مثلاً در زبان فارسی یک «ب» داریم و یک «می» که هردو جزء پیشین فعل یا جزء صرفی مقدّم نام دارند و از نظر دستوری هم‌ارزش و همپایه‌اند، بنا بر این به هر دلیلی که می‌گوییم «ب» باید به مادّه فعل بچسبد به همان دلیل «می» نیز باید چسبیده نوشته شود و بالعکس. زیرا از نظر دستوری و زبان‌شناسی میان این دو مقوله هیچ تفاوتی وجود ندارد، متأسفانه این امر علمی و بدیهی در هیچ مقوله‌یی از مقولات دستوری مورد ملاحظه قرار نگرفته است.

۸.یکی دیگر از موارد ضدّ علمی بودن این شیوه، اختیار رسم‌الخطّی است که بدخوانی، بدفهمی و غلط‌خوانی را به دنبال دارد. هنگامی که ترکیبات: روی داد، پیش روی، پیش رو، نگه دار، پیش رفت، نیک مردی، دل بسته، دل خوش، دست برد و مانند آن را به این صورت جدا می‌کنیم دست خواننده را در بدخوانی باز گذاشته‌ایم.

استاد بهمنیار بر این باور است که واژه‌هایی مانند: نگهدار، دلبسته، سخنگو، دلخوش، فرمانبر و مانند آن اگر صفت مرکّب باشند حتماً باید سر هم نوشته شوند امّا اگر جزئی از عبارت فعلی باشند باید آن را جدا نوشت و گرنه در خواندن عبارت اشتباه و التباس پیش می‌آید. مثال: خدای را فرمان بر و دل را نگه دار، فرمانبر خدا و نگهدار خلق باش. عشق مردمخوار است بی‌عشق مردم خوار است. همچنین است نظر دیگر استادان و زبان‌شناسان از جمله، ابوالحسن نجفی.

۹. در این شیوه املایی به تحقیقات گذشتگان در این زمینه وقعی نهاده نشده است. گویی واضعان این شیوه نوشته‌های کسانی همچون:‌ احمد بهمنیار، غلامحسین مصاحب، مجتبی مینوی، جعفر شعار، خسرو فرشیدورد، احمد سمیعی گیلانی ، ابوالحسن نجفی و دیگر صاحبنظران را در این زمینه ندیده‌اند.

۱۰. برخی از قواعد این رسم‌الخط متناقض بعضی قواعد دیگر آن است؛ مثلاً از نظر دستوری و زبان‌شناسی تفاوتی بین واژگان: همسفر، همدم، همنشین، همسایه، همدرد، همگام، همسو، همدل، همکار، همتا و همراه، با کلمات: همزمان، همسال، همسنگر، همرزم، همصدا، همچنین و …، نیست که دسته اوّل را متصل و دسته دوم را منفصل پیشنهاد می‌کننند.

با مقایسه واژگان این دو دسته در یک نگاه مختصر پی می‌بریم که هیچ‌گونه تفاوتی از نظر دستوری و زبان‌شناسی بین کلمات دسته اوّل با دوّم وجود ندارد؛ یعنی به هر دلیلی که واژگان دسته اول را متّصل نوشته‌اند باید کلمات دسته دوّم را هم متّصل بنویسند و بر عکس. ویراستاران وزارت آموزش و پرورش حتماً باید در این مورد به دانش‌آموزان و معلّمان جواب بدهند.

۱۱. وجود تنوّع و گونه‌های مختلف در زبان و خط امری طبیعی وعادّی است بویژه به دلیل شکل خاص الفبای فارسی، وجود گونه‌های مختلف امری پذیرفته‌است، بنا بر این به صلاح زبان و فرهنگ فارسی نیست که ذهن دانش‌آموزان و دانشجویان را به شیوه‌یی خاص از رسم‌الخط حساس کنیم بلکه وظیفه معلّمان و پاسداران زبان و فرهنگ فارسی آموزش درست نوشتن است. زبان‌آموز باید بداند که امکان انتخاب از میان گونه‌های مختلف برای او وجود دارد، از طرف دیگر حسّاس کردن ذهن دانش‌آموزان و دانشجویان و آموزگاران به یک شیوه خاص چه بسا که بجای پرورش دادن محقّقانی واقع‌نگر و معتدل و پژوهندگانی خلّاق و باطن‌بین افرادی سطحی‌نگر و ظاهربین پرورش یابند؛ یعنی کسانی در دبیرستانها و دانشگاهها پرورش پیداکنند که بجای تفکّر در به رشته‌کشیدن معارف بشری و خدمت به جامعه، همّ آنان مصروف به «فصل و وصل کلمات» شود و حدّ اقل اگر نه تمام بلکه بخشی از فعالیتهای نیروی اندیشه‌ور و فکور جامعه به هدر برود و البتّه این امری نیست که به صلاح جامعه باشد.

۱۲.اصلاح قواعد و رسم‌الخطّ فارسی باید مبتنی بر خصوصیات دستوری و تاریخی و گرایشهای غالب بر زیان فارسی باشد و عادات زبانی و خطّی مردم حتماً باید مورد توجّه قرار گیرد، همچنین در اصلاح شیوه خط فارسی مهمترین اصل زبان‌شناسی و دستوری یعنی قاعده «کم‌کوشی یا صرف کمترین انرژی» در نوشتن را نباید فراموش کرد . این موارد از اهمّ مسائلی است که باید در آموزش خط و زبان فارسی مورد توجّه باشد. مثلاً هنگامیکه ما طبق عادت کلماتی همچون: گفتگو، آنکه، اینجا، آنجا، جستجو، آنچه، بویژه، چنانکه و مانند آن را متّصل می‌نویسیم نه منفصل، اصلی علمی را رعایت کرده‌ایم، زیرا علاوه بر اینکه به اصل مهمّ «کوتاه شدن خطّ بر اثرکثرت استعمال» توجّه کرده‌ایم با حذف یک حرف یا کوتاه کردن آن، انرژی کمتری نیز صرف کرده‌ایم و طبیعی است کسانی که بطور مداوم به امر نوشتن با رایانه و استنساخ سر و کار دارند، طبیعتاً شیوه اخیر پسند خاطر آنان است و چون این شیوه به تند نویسی نیز کمک می‌کند چه لزومی داردکه در صدد تغییر آن برآییم و عادت اجتماعی هزارساله مردم را بر هم زنیم؟

به نقل از دستور آموزشی زبان و خط فارسی

نوشتن دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما ممکن است از این برچسب ها و خصوصیات HTML استفاده کنید:

<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>